استاد دكتر ملكيان و هك بانك ها!
مطالب زير را از صفحه شخصي آقاي دكتر ملكيان در شبكه اجتماعي با اجازه خودشان برداشتم كه خواندنش خالي از لطف نيست
داستان واقعي
گفتگوي من و ايشان در خصوص قائله هك
كلمات عبور عابر بانكها (ساعت يه ربع مانده به آبتنباكو؛ عصر روز قبل؛ پيش شماره
تلفن: 02122 ؛ ايشان: از اهالي ناز)
اين حقير كه اين ايام بهار در نبرد
«كورتيزول» و «سروتونين» رسما اعلام بيطرفي ميكنم و به امداد
سيگار و سينازين در صحاري شب دايم خميازه ميكشم و سالهاست تلفن همراه را به حالت
بيصدا در قفس نگاه داشتهام استثنائاً منتظر تلفني از «مجتمع پايتخت» بودم براي
اطلاع از حال نوتبوكي در حال كما (موسوم به اچپي ديوي 3!! خواستم بدونين!)؛ 
براي همين نه تنها جامه تقوا به در
آورده و نه فقط گوشي را روشن نگاه داشته بودم بلكه با ديدن پيششماره 02122
استثنائا پاسخ هم دادم ولي امان از نيرنگ روزگار! پس از اندكي مغازلات كلامي و
سلامي من را متوجه كردند كه زهي خيلي باطل! به تاوام گناه در قفس كردن گوشي تلفن
(كه خدايمان شاهد است هيچگاه اختیارمان نبود بل جبر بود) اينك موظفيم به ايشانِ
جگرطلا كرامت كنيم! ولي گويا «كورتيزول» در رگ و پودمان جنگاورتر بود و نيم بند باقيمانده
از مشاعرمان را در تصرف داشت. در ضمن، چنان از مچل شدن خودمان در برابر خويشتن
خويش برافروخته شده بوديم كه به ناگاه شيطان رجيم درون وجودمان با پيژامهاي سرخفام
بر شانه سمت چپمان پديدار شد و بدون نيزه سه شعبه برايمان زبان در آورد (بصورت دو
نقطه پي). چكيده اين گفتگو صرفنظر از حواشي به شرح زير است:
ايشان: آقاي دكتر تمام حرفاتون ضبط ميشه
با اجازه! چون برامون حتي كلمات شما مهمه!
بنده حقير بلاشعور: من در زندگي نكبتبارم
حرفي قابل ضبط و ثبت نزدهام. گرچه پشيمان ميشوي ولي مانعي نيست!
آقاي دكتر: شما در زمينه امنيت
اطلاعات كار كردهايد. نظرتان را در مورد قائله اخير هك شدن كارتهاي بانكي چيست؟
بنده حقير بيتقصير: پاسختان را با يك
جستجوي ساده در مورد اچاسام و افآيپياس-140-2 در اينترنت پيدا كنيد و بگذاريد
ما برويم پي زندگيمان!
HSM , FIPS-140-2
ايشان با صدايي كمي جديتر و كم عشوهتر:
براي مخاطبين ما كمي سادهتر موضوع را بيان كرده و بفرماييد كه آيا ملت فهيم مان
بايد نگران موجوديشان در بانكها باشند يا نباشند!
بنده حقير شرير: نباشند و زندگيشان
را بكنند! خانم محترم، شما شماره من را از كجا گير آوردهايد. من سالهاست حتي گربههاي
خيابان ميدانند كه عقل مقل درستي ندارم. چه كسي شما را به شما داده ولي اين خصلت
را متذكر محضرتان نشده است؟
ايشان طناز: اجازه بدهيد در مورد همان
بحث صحبت كنيم. البته فايل صوتي شما ويرايش خواهد شد. نگران اين جمله نباشيد.
بنده اسير: نگران نيستم. بنده جاي
قابل ويرايشي در وجودم نيست. ولي اجازه بدهيد من خيال شما و ملت عزيز نگران را
اينگونه راحت كنم. اگر پزشك اورولوژيست بودم و شما اكنون موضع خاصي از شما در اين
ارتباط!!! هك شده بود بدين صورت از من دلجويي و پاسخ ميخواستيد!
ايشان (از ظواهر امر رخساره برافروخته
در حال تركيدن از دليلي نامعلوم): بابا اين ديوونه است!